-
[ بدون عنوان ]
1384/08/12 15:13
پتروس... ریزعلی... کبری... حسنک... صف نونوایی و هر چیزی که برای خود می پسندی! بیچاره ها چقدر سعی کردند من آدم خوبی بشم! تو رو نمی دونم ولی من که نشدم! پ.ن: ماه رمضون هم معجزه ای نکرد.. خدایا این رسم مهمون نوازیت بود؟!
-
[ بدون عنوان ]
1384/08/11 17:59
انتظارات زیادی دارم. از دنیایی که هول هولکی در 8-7 روز ساخته اند و پزش را هم داده اند تازه. خدایا ببخشید!
-
احمقین بالفطره...
1384/08/09 13:34
منصوره، اسما، شیما ح، سعیده، شیما ب، مژده، مژگان، نگار، آسیه، اعظم، هانیه، سمیه، سحر، روناک، ساناز، فلورا و ... یه لیست سیاه از احمق ترین دخترهای دنیا که 5،6 یا 7 سال از بهترین سالهای زندگیشونو به پای موجوداتی حروم کردن که از مردونگی فقط اسمشو یدک می کشیدند! برای رها خوشحالم.. حتی با اینکه کلی جلوی آقاشون ضایعمون کرد!
-
قهرمان سایه ی ترسوها!
1384/08/06 16:52
مادرم ترسوترین زن دنیاست.. ترسوتر از هر زن ایرانی دیگه ای احمقانه ترین ضرب المثلی که تو عمرم شنیدم: "می خوای دختره رو بشناسی مادرشو نگاه کن.." می ترسه ازدواج کنم و.. _ صبح که از خواب پا میشم تا 12 ظهر سر جام غلت بخورم و خیال بلند شدن نداشته باشم.. _ از دانشگاه که برمی گردم یکراست برم سراغ آشپزخونه و منتظر بوی غذای...
-
[ بدون عنوان ]
1384/08/04 15:39
فروردین، اردیبهشت، خرداد تیر، مرداد، شهریور مهر، آبان، آذر دی، بهمن، اسفند حالا از اول! پ.ن: 16 روز دیگه انسانیت عزادار میشه.. ببینید کی گفتم!
-
[ بدون عنوان ]
1384/08/04 09:14
بهاره رهنما تو هم؟!
-
[ بدون عنوان ]
1384/08/03 22:15
عمو پورنگ تو هم؟!
-
[ بدون عنوان ]
1384/08/02 21:55
ابطحی .. تو هم؟!
-
[ بدون عنوان ]
1384/08/02 11:46
رها جان! هادی خان! ان شاءالله که به پای هم پیر میشین نه به دست هم!
-
Badluck
1384/08/01 10:46
وقتی سر کلاس خاکشناسی استاد محترم با دل و جون داره تفاوت بین بافت خاک و ساختمان خاک رو توضیح میده و من عین موجودات از هفت دولت آزاد کتاب جیبی سهراب سپهری خواهرم رو (که یواشکی ازش کش رفتم!) جلوی روش باز می کنم و می خونم، نه خجالت می کشم نه عذاب وجدان می گیرم نه ازش می ترسم.. (راستی وجدان چی بود؟!) ... عین 6_5 سال پیش...
-
خانوم قر بده این تکنو نیست!
1384/07/28 23:46
جشن شکوفه ها یا دیسکو؟ مسئله این است!!! شهر هرت که میگن یعنی همینجا! دقیقا همینجایی که ما بودیم.. (حالا بعدا آدرس هم میدم!) آقای... آپاندیست نترکید اینقدر قر دادی؟! ببین خود درخت داشت کرم می ریخت ها! نقش یه ژله رو تو یه قاشق بازی کن یعنی چی؟!!! (از دروس پایه ی نمایش.. قابل توجه آقای پرومته !) ستاره جون ! صدات خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
1384/07/28 12:18
بچه تر که بودم یه چیزیم می شد.. کتاب 500 صفحه ای رو یه شبه می خوندم.. تا همین دو سه سال پیش اوضاع بهتر بود.. 4 جلد هری پاتر رو یه هفته ای تموم کردم.. ولی نمی دونم سر این یکی چرا داره این جوری میشه؟!
-
[ بدون عنوان ]
1384/07/27 23:02
خریدمش! امیدوارم پشیمون نشم..
-
[ بدون عنوان ]
1384/07/27 16:56
اَی یارو مِه تو آزمایشگاهَم بعدا زنگ بزن! هوی مرتیکه ی خر! اینا جوونه زده کی گفت آب بریزی روش؟ ... دختر خوبیه گزارش کارهاشو میده از روش بنویسیم مگه نه؟ _ اه؟ خرحمالیاش بیفته گردن من شما نمره بگیرین؟! هوی مرتیکه چرا اینقدر کرم می ریزی؟! نخیر شما در تاکسی نیستید.. در صف نانوایی هم نیستید.. در باجه ی تلفن هم نیستید.. در...
-
پردیس یا باغ وحش؟ مسئله این است!
1384/07/26 20:15
جدیدا گاوها پردیس رو قرق کردن..! یکی دو هفته پیش بود که با یه بنده خدایی رفتم پردیس پاک آبروم رفت.. "این دانشگاهه شما دارین؟!" چند تا گاو دقیقا عین گاو داشتند با خیال راحت می چریدند!!! دیروز عصر هم که سه تا الاغ سفید خوشگل داشتند جفتک می زدند رو چمنها..! امروز فقط گاو .. ترم قبل هم که پردیس در حیطه ی فعالیت شترها...
-
و نسل ما دردهای مشترکی داشت..
1384/07/25 12:50
پرده ی اول: مسافرین محترم در فرودگاه مهرآباد هستیم.. به جمهوری اسلامی ایران ــ تنها کشوری که در آن شما برای پوشیدن شلواری تا نزدیک زانوهایتان باید مونث باشید! ــ خوش آمدید.. پرده ی دوم: عزیزم..انگار درست توجیه نشدی..ما داریم میریم سینما..! بهتر نیست این لباس غواصیو در بیاری یه مانتویی، چیزی بپوشی!؟ (بعدشم احتمالا...
-
[ بدون عنوان ]
1384/07/23 22:16
...عزیزم سلام، من بچه ها رو بردم پارک، غذاتم تو یخچاله، منشیتم اگه دعوت کردی یه کم زودتر ردش کن بره مثل دفعه قبل پایین پله ها به هم نرسیم..حوصله ی دروغاشو ندارم.. ــ من!
-
نمره ی ۲۰ کلاسو می خوام بدفرم!
1384/07/21 13:43
_ نمره ی 20 کلاسو نمی خوام... _ بچه به جای این کارها بشین درست رو بخون.. ترم قبل هم همینجوری قربون صدقه ی خودت رفتی مشروط شدی! _ من مشروط نشدم! بعد از 4 ماه اینو فهمیدم.. خبرها دیر به گوش مدیرگروهمون می رسه.. حالا باید یکی یکی برم به همه ی اونایی که فکر می کنند مشروط شدم خبر بدم که اینجوریا نیست.. ولی حال میده مشروط...
-
تولدت میمون!
1384/07/20 11:11
کامیرا جان! منت سر تقویم گذاشتی پاییز را خجالت دادی مهر را تا ابد شرمنده ی خود کردی و بقیه ی روزهای سال را حسرت به دل گذاشتی تولدت مبارک!
-
[ بدون عنوان ]
1384/07/18 09:23
آخه آیدی یه دیوونه ی رو به موت بیچاره ی پیشونی سیاه دیگه هک کردن داره؟!
-
آینده ی شغلی و دیگر هیچ!
1384/07/17 11:33
بابا ملت معروف شدن رفت پی کارش.. هی من میگم، نگو هندونه زیر بغلم میذاری! خداییش آدم روحیه می گیره وقتی اینهمه جوون موفق می بینه! نه جدی جدی یه کم به آینده ی رشته م امیدوار شدم.. فقط کاش پسر بودم اسمم هم کامران بود بعد می رفتم خواننده می شدم.. "نمره ی 20 کلاسو نمی خوام" نه، کاش اسمم باز همون کامران بود بعد می رفتم...
-
یه نموره همچین تیریپ فرزاد حسنی!
1384/07/16 19:25
1. یه سری هم به وبلاگ من بزنین .. 2. ممنون که سر زدین چرا بیشتر سر نزدین؟.. 3. حالا که سر می زنین نظر هم بدین.. (!) 4. مطلب جالبی بود.. 5. موفق باشید.. 1. وبلاگ آن است که ببوید نه آنکه صاحبش خودش را از برای بوییدنش جر دهد! 2. زوریه؟ 3. سر راه نوشابه نگیرم؟ ماست؟ نون؟! 4. اصلا خوندیش؟! 5. هستم به کوری چشم حسودان و...
-
[ بدون عنوان ]
1384/07/14 17:06
چیه چند وقته خفه م کردی این کامنتدونی کوش؟! بیا اینم کامنتدونی .. حرف حسابت چیه؟!
-
میشه...
1384/07/14 13:45
میشه کوتاهترین مسافت ممکن رو در عرض نیم ساعت طی کرد.. میشه ساعت 2 بعد از ظهر لاک پشت وارتر از یک لاک پشت توی ساحل قدم زد.. میشه یک ساعت و 15 دقیقه با کتونی تو آب راه رفت.. میشه عصبانیت از زمین و زمان رو سر صدفهای نیمه باز ساحل خالی کرد.. میشه ماهی های مرده ی ساحل رو شمرد.. میشه یه عروس دریایی مرده دید و زیر لب گفت:...
-
[ بدون عنوان ]
1384/07/14 13:44
مدیر گروه یا استاد مشاور.. مسئله این است! باشه این بار هم تو بردی.. ترم قبل هم تو بردی.. ترم بعد هم تو می بری.. ولی قبول نیست.. چند نفر به یه نفر؟! پ.ن: دیروز کارت عضویت خواهرم هم اومد.. یکی بیاد ما دو تا رو مرگ مغزی کنه لطفا!
-
[ بدون عنوان ]
1384/07/13 01:54
رمضان ماه خداست. ما در این ماه به میهمانی خدا می رویم.. _ میگم چرا گشنه می مونیم..!
-
[ بدون عنوان ]
1384/07/12 17:21
زمان: سه شنبه 12 مهر 84 ، ساعت 11.5 قبل از ظهر مکان: سایت پردیس، کامپیوتر شماره ی 9 _ ولی آخرش نفهمیدم اونی که داشت با سیاورشان چت می کرد صبرا بود یا زهرا ؟! و اونی که رو صندلی کناریش نشسته بود و زل زده بود به صفحه ی وبلاگ کامیرا باز هم صبرا بود یا زهرا ؟!
-
آخر آخرش!
1384/07/12 17:02
پیراهن از رو شلوار.. تیریپ مردونه.. سر به زیر.. ریش و سبیل و موهای بور و کم پشت.. _ منصوره.. اینجا الهیات هم داره؟ می خنده و میگه: نه.. ولی قیافش بدجوری الهیاتیه!!! ای 84 ایها کجایید که هنوز نیومده سوژه شدین!
-
خانم مهندس
1384/07/12 00:10
دو راه برای خانم مهندس شدن هست: 1_ اینقدر درس بخونی تا خانم مهندس شی... 2_ یه شوهر مهندس پیدا کنی! خوب دومیش خیلی آسونتر از اولیش بود ولی به ریسکش نمی ارزید! و تازه کلی هم طول می کشید. پس همون اولیش!
-
دیوونه خونه ۱
1384/07/12 00:06
_ فقط دیوانه ها فکر می کنند زمان متوقف است و غم و غصه ها جاودانه اند. شک نکن که هر کی اینو گفته واقعا دیوونه بوده چون من اصلا ا ین جوری فکر ن می کنم! با تشکر: من! پ.ن: ولی از حق نگذریم زمان متوقفه و غم و غصه ها جاودانه اند..!