Memory 2


_ آقا ببخشید از این دفتر خاطرات صورتی خوشگلا دارین؟

_ نه.. از وقتی وبلاگ مد شده فروش نمی کنه. دیگه نمیاریم...

 

_ تو خسته نمیشی هر شب تو دفتر خاطراتت کلی واسه خودت زر می زنی؟

واسه کی داری می نویسی اینارو؟ مگه خاطراتت یادت نمی مونه؟

_ اصلا اومدیم و همین فردا یه تصادف و ... بوم... حافظمو از دست دادم..

اون وقت چی؟!

 

پ.ن: الان دقیقا 12 روزه که دوازدهمین دفتر خاطراتم تموم شده!

دوازده هم واسه خودش عدد خوشگلیه!

هنوز وقت نکردم یکی دیگه بخرم.

شاید دیگه بهش احتیاج پیدا نکنم.

این جا شاید سیزدهمین دفترخاطراتم باشه..

شانس هم که نداریم.. 13.. 13.. 13.. داره یه چیزیم میشه!
نظرات 11 + ارسال نظر

سلام همسایه.وبلاگت رو خوندم. همشهری هم هستیم .

موفق باشی

سلام
بابا دیوونه .... چقدر تو عاقلی !!
نوشته هات خیلی جالبه .
ولی خدایی تا حالا ۱۲ تا دفتر خاطرات تموم کردی
چه حالی داری شما ...
باشی
سری به من بزنی خوشحال میشم

بابک 1384/06/10 ساعت 09:38 http://esc.blogsky.com

با سلام و خسته نباشید
مطالب وبلاگ رامطالعه کردم و از شیوایی کلامتان خرسند شدم
دوست گرامی ما در طراحی قالب های وبلاگ مخصوصا بلاگ اسای کارهایی انجام دادیم که از شما دوست عزیز دعوت میکنم آز آنها بازدیدکنید. همچنین با تبادل لینک هم موافقت می شود
با تشکر فراوان

صبرا 1384/06/10 ساعت 10:37 http://sabra.blogsky.com

ببخشید !! من چند وقته سر نزدم . مسافرت بودم ونت هم بود ولی نه وقتش بود و نه حسش . روی ۱۳ هم خیلی حساب نکن . شاید شانست شب آخر بگیره ...

من یکی اگه ۵۰ تا وبلاگ رو هم قرار باشه با هم بچرخونم باز دفتر خاطرات دارم.شاید بگی طرف قدیمیه و از تکنولوژی سر در نمی آره و این جور چیزا ولی حقیقتش اینه که من با نوشتن روی کاغذ احساس آرامش میکنم...یه جور اعتمادی به کاغذ دارم که به هیچ دفتر نوری و لیزری و برقی ندارم.گرچه الان ۴ ساله وبلاگ مینویسم اما خدا وکیلی هنوز بعد از نوشتن وبلاگ مجبورم ذهنمو رو کاغذ خالی کنم تا خوابم ببره...چه میدونم!!! فکر کنم یه مرضی چیزی دارم خوب!!!

۱- وبلاگ هیج وقت نمیتونه یه دفتر خاطرات باشه...

۲-۱۳ قشنگترین عدد دنیاس!

خوبیش اینه که دفتر خاطرات قالب و این چور کوفت و زهر مارها نداره! سیزده رو ول کن. دفتر خاطرات از یادت نره. .... بکنم ... نکنم .... بکنم ....نکنم ... بکنم ! حاجی ! این لینک دیوونه خونه رو هم هم بذار بغل بعدا اضافه اش کن! شنوفتی چی گفتم ؟ یادت نره ... ــ تو رو خدا آخر عمری ما رو با این دیوونه ها محشور نکن! اکه هی ...

مریم 1384/06/11 ساعت 13:16 http://tardeed.blogspot.com

من هم خیلی وقته خاطراتمو می‌نویسم. نه فقط برای این‌که یادم بمونه برای این‌که بشه تحلیلشون کرد و روش فکر کرد. ولی هیچ وقت تا حالا دفترامو نشمرده‌ام.

سلام. خوبین؟ به نظر من مهم اینه که آدم خاطراتشو یجا ثبت کنه. ولی وبلاگو همه میخونن و نمیدونن کی هستی در صورتی که دفتر خاطراتو همه نمیتونن بخونن اونای هم که مبخونن آدمو میشناسن....
من به روز هستم بهم سر بزن. خداحافظ

نادونی 1384/06/14 ساعت 00:11

سلام...
منم با حرف لیمویی موافقم وبلاگ هیچ وقت نمیتونه یه دفتر خاطرات باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد