تابستان خود را اینگونه گذراندم ۲


 

... خلاصه از اینکه از همان اولش گند زدیم به تعطیلاتمان و من کمی احساس آسودگی می کنم زیرا ما یک عروسی داشتیم که به هم خورد و کی حال عروسی و ریخت و پاش را دارد؟

و خواهر عروس کمی مریض شد و دو ماه در بیمارستان بستری شد و ما هی کمپوت خوردیم به جایش و ای کاش همه اش کمپوت آلبالو بود. و دختر پسرعموی پدربزرگمان کمی مریضی قلبی داشت که مرد و ما خیلی خوشحال شدیم که یکی از فامیلهای درجه یکمان (!) در خارج مرده است و خیلی خوشحال تر می شدیم اگر او را در همان کشور خارج دفن می کردند، کلی کلاس داشت برای خودش.. حیف که آمریکا جنایتکار و شیطان بزرگ می باشد. و کویت همین بغل است و خیلی خارج نمی باشد.

البته این تابستان قرار نبود دست از سر ما بردارد و اساسی کلید کرده بود رویمان.. به طوریکه پسردایی کوچولوام کمی تصادف کرد و خیلی آسیب دید و تازه چقدر نسبت به آن یکی پسردایی ام خوش به حالش است چون یک دزد به خانه ی شان رفت و تنها امید و انگیزه ی او برای زندگی را که همانا پلی استیشن و CD  های بازی اش می باشد به یغما برد!

این تابستان بسیار بدجنس می باشد و حاضر نیست دست از سر ما بردارد به طوریکه برادرم هی می گوید "هنوز یک هفته ی دیگر مانده، مواظب خودتان باشید!"

همچنین یکی از دوستانم نیز قرار بود عروسی بکند که آن هم به هم خورد و چه بهتر.. چون حوصله اش را نداشتیم برای عروسی برویم به شهر دیگری.. و دیگر اینکه برای مدتی به معنای واقعی و رسمی ترش سر کار بوده و حقوق ناچیزی دریافت نمودم که واقعا بسیار ناچیز می باشد.

به طوریکه اگر بخواهم برای مخارج روزانه ام روی آنها حساب کنم به طرز خنده داری غیب می شوند.. پس بهتر است آنها را یادگاری نگه دارم. (الان غیب شده اند البته!)

 

ادامه دارد...  

نظرات 14 + ارسال نظر
شیرین 1384/06/24 ساعت 19:09

مثل همیشه عالی بود.منتظر شماره ۳ هم باشیم؟

آره..
این تراژدی هنوز ادامه داره..!

مریم 1384/06/24 ساعت 20:04 http://tardeed.blogspot.com

راجع به مشروطیت یادم رفت بگم. خب راه زیاد داشت که مشروط نشی. مثلا برای اون درس که صفر غیبت گرفتی می‌تونستی حذف پزشکی کنی. البته شاید با حذف این صفر باز هم مشروط بشی.
می‌دونی خوبی صفر اینه که اگه دانشجوی خوبی باشی یه صفر ( و گاهی دو تا ) می‌تونه موقع فارغ التحصیلی از کارنامه حذف بشه. پس زیاد غصه‌اشو نخور. صفر از نمره‌ی هشت و نه خیلی به‌تره.

حتی مجبورم کردند به دروغ حذف پزشکی هم بگیرم اما بابام به شدت مخالف بود.. دیدم راست میگه.. من که نباید به خاطر اشتباهات بقیه به دروغ متوسل بشم؟! خود مدیر گروهمون هم به خاطر کله شقیم تعجب کرده بود و حتی قول داد که توی کمیسیون پزشکی هوامو داشته باشه اما نشد دیگه.. دکترها هم هنوز اینقدر بی وجدان نشدند!
صفر صفر صفر اولین صفری که توی عمرم گرفتم! خدا کنه اینطور باشه که تو میگی..!

نیما 1384/06/24 ساعت 22:51 http://deadwords.blogfa.com/

بله واقعا حق با شماست!

nemidoonam cheme.shaayad ...nemidoonam.
na reshte am ro doost daaram,na shahram ro

نه نگو!

پردیس 1384/06/25 ساعت 00:31 http://version.blogsky.com

سلام
میگما دیگه دانشجو شدیاااااااا ...
دیگه گذشت اون روزایی که اولین انشای هرسالمون این بود که تابستان خود را چگونه گذراندید...
ولی جدا از شوخی باحال می نویسی...خوبس(دونقطه دیییی ) بازم بنویس!!!
مرسی بابت نظرت.. تو تنها کسی بودی که یه نظری داد راجع به لینکدونی ...آدم این همه زحمت بکشه بعدم هیچکس به روش نیاره!!!! خیلی ستمه !!!
قربانت....

نه بابا من هنوز تو همون مودم!

اوووووه!!! تو چی می‌خونی؟

مهندسی کشاورزی
گرایش باغبونی
باز هم سوال بی جوابی هست؟!

[ بدون نام ] 1384/06/25 ساعت 10:56

مریم 1384/06/25 ساعت 13:36 http://tardeed.blogspot.com

خب من فکر کنم حذف پزشکی رو گذاشته‌ان برای این‌که اشتباهات آموزش دانشگاه رو بشه جبران کرد یا از دل دانش‌جو ‌ها درآورد. من علت کله‌شقی‌ت رو نمی‌فهمم. در این صورت باید آموزش دانشکده رو رو سرشون خراب می‌کردی.
ببین یه کار دیگه هم می‌شه کرد اگه هنوز حذف و اضافه‌اتون تموم نشده برو یه نامه از رئیس دانشگاه (یا رئیس آموزش) بگیر که مشروطی این ترمت درنظر گرفته نشه. خب تو که به خاطر اشتباه اونا مشروط شدی فکر کنم بهت راحت این نامه رو بدن (اگر هم ندادن با زور بگیر) این‌جوری صفر توی کارنامه هست ولی شما مشروط حساب نمی‌شی و این صفر رو موقع فارغ‌التحصیلی حذف می‌کنن. بین خودمون بمونه من خودم این کارو ترم سوم انجام دادم و ترم بعدش هجده واحد گرفتم.

ببین من همه ی راهها رو رفتم ولی اینا اصلا نمی خوان اعتراف کنند که اشتباه از اونا سر زده.. من هم سوفیست نیستم که بخوام همه ی گناهها رو بندازم گردن بقیه!
تقصیر خودم هم بود.. از این به بعد باید موقع امتحانها برم تو اون بیابون چادر بزنم!

به اون یکی پسر خالت از طرف من بگو: واقعا احساستو درک میکنم....

پسر داییمو میگی؟!

عاقل شدنت مبارک:دی
ایشاالله ما هم عاقل میشیم:دی

کامران 1384/06/26 ساعت 00:42

من خودم سه ترم مشروط شدم....یک حالی میداد...

اخراجت کردن؟!

عسل 1384/06/26 ساعت 09:30 http://www.kashane.blogsky.com/

سلام. خوبی. واقعا که جالب می نویسی. ولی تورو خدا یه کم دیرتر آپ کن . بابا من فقط ۱ هفته نبودم تو اینهمه نوشتی.
با این ماجراهائی که تو تعریف کردی فکر کنم تا آخر تابستون سال آینده نسلتون منقرض بشه.
راستی خوش به حاله خودمون که مشروطی نداریم فقط زمان فارغ التحصیلی اگه معدلمون زیر ۱۲ باشه لطف می کنن مدرکمونو نمی دن.( حالمونو حسابی تو قوطی می کنن)
اونوقت باید انقدر واحد عمومی بگیریم تا شاید معدله لطف کنه و سر ما منت بزاره تشریف بیاره بالای ۱۲. پیش خودمون بمونه؛ قول بده به کسی نگیا: (( فکر کنم منم از همین مدلیاشم))
ممنون می شم بهم سر بزنی. قربانت ..... عسل

آخر تا بستون بوده ها نه؟؟؟؟؟اشکال نداره یه گلابی گاز بزن همه مشکلات حله!!به ما هم حتما سر بزن

صبرا 1384/06/26 ساعت 10:46 http://sabra.blogsky.com

آره !! پس تو اولین کسی هستی که برای رسیدن مهر روز شماری می کنی...مدیر گروه خوشگل من گفت : نوزدهم کلاسا شروع می شه /اگه هیشکی نیاد همه غیبت می خورن اگه ۱ نفر بیاد درس شروع می شه . من هم از ترس اینکه به سرنوشت ترم قبل دچار بشم .چادرم رو برداشتم و رفتم تو اون بیابون علم کردم ... ۱ چیزی بگم ؟ از ساعت ۷ تا ۱۱ نشستم . مدیر گروه هم نیومد ... نگهبان بم گفت : تو نمی خوای بری خونتون ؟ فکر می کرد من این بهشت رو خیلی دوست دارم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد