تابستان خود را اینگونه گذراندم ۱


 

قلم بر قلب سفید کاغذ می فشارم و انشای خود را آغاز می کنم.

البته بر همگان واضح و مبرهن است که کسب علم برای بشر از هر چیز دیگری مهم تر می باشد و با کسب علم می توان درجه های بلند انسانیت را فتح نمود. بنابراین ما تابستان امسال را با علم آموزی آغاز کردیم. البته چون علم زیادی نیاموخته بودیم کمی مشروط شدیم و کلی اسم در کردیم برای خودمان. چون تا به حال کسی را ندیده بودیم که در ترم اول مشروط شود.

البته ما گناهی نداشتیم. چون از همان کلاس چهارم از گیاه شناسی بدمان می آمد و اصلا هم با ریاضی حال نمی کردیم و کمترین نمره ی کلاس را آوردیم.. و ما اصلا از استاد ریاضی مان خوشمان نمی آید چون کلی حرف بد بد پشت سرش است!

ولی ژنتیک را از آن جهت تجدید شدیم که همه اش تقصیر مخابرات است که تلفن ما را یک هفته قبل از شروع امتحاناتمان قطع نموده و هفته ی بعد از امتحانات وصل نمودند و ما هر چی رفتیم به اداره ی مخابرات، هی می گفتند فردا ساعت 11 صبح می آییم. و من همچنان غرق در این اندیشه بودم که اگر اداره ی مخابرات تقویم ندارد ساعت که دارد!

بنابراین تلفن ما قطع بود و از آنجا که دانشگاه هرمزگان بسیار آپ تو دیت می باشد شب امتحان با ساعت آن حال نکرده و ساعت آن را تعویض نموده و ما را غریق شادی و رحمت بازماندگان نمودند و از آنجا که بنده تا صبح بیدار بوده و درس خوانده ام بنابراین از این درس صفر گرفتم که همه اش تقصیر خودم بود و بس.. اصلا مگر بچه ی خوب باید شب امتحان درسش را بخواند؟

و در اینجا یک نکته هم بود که من خیلی خنده ام گرفت، چون در درس ورزش هم غیبت نموده و بنابراین ورزش را هم باید صفر می شدم و این خود خیلی خنده دار بود! اما چون مربی نازنینمان بسیار پایه بودند به بنده 14 عنایت فرمودند که البته کمی ناحقی نموده اند چون حقمان بیشتر از اینها بود!

 

ادامه دارد...

 

نظرات 13 + ارسال نظر

سلام. آدم اگه توی زندگی گاهی وقتا شکست میخوره نباید آسمون ریسمون بهم ببافه! بی صبرانه منتظر ادامه ی داستانم

داستانم کجا بود؟!
(بر وزن دیجیتالم کجا بود خوانده شود لطفا!)
بعدش هم تازه کجاشو دیدی؟!
تابستون مزخرفی بود امسال..
همچنان ادامه دارد...

ژیلا 1384/06/23 ساعت 14:59 http://bia2zhila.blogsky.com

سلام .
بابا تو خیلی از من بهتر گذروندیش تابستونو میگو!
مثلآ آپدیتم.
کجای تو
بیا دیده مهربون..

تابستون خوبی بوده ها ... راستی می شه من لینکتو بذارم ؟

خوب؟!
هر جور راحتی..

امیر 1384/06/24 ساعت 00:51 http://khate-kaj.blogsky.com

سلام
ای ول کلی با تابستونت حال کردی
بابا دست ما رم بگیر...
البته ما را هم خوانده شود نه مار

سلام
همیشه از نوشتهات لذت میبرم
به بیانت حسو دیم میشه
به ما سر بزن خوشحال می شم
خدافظی

سلام میشه بگی تا اینجاش چه ربطی به تابستون داشت؟؟؟؟؟؟؟

بابا آی کیو..
اینا همش تو تابستون اتفاق افتاد دیگه.. اولهاش!

بههههههههههههه :)))) بابا دمت گرم دیگههههههه ... ترم اول مشروط شدییییییییییی؟ :)))) خیلی توپی به مولا!

صبرا 1384/06/24 ساعت 11:41 http://www.sabra.blogsky.com

نه داداش !! ادبیاتی ها با ۵/۱۹ نمی افتن . رو برگه ۵/۱۹ گرفتم . تحقیق هم دادم . اونوقت بعضی ها به آموزش رد کردن ۵/۹ . آخه برا رضای خدا یک جلسه از کلاساشو نرفتم . تقوی رو هم که می شناسی... فکر کن !! من از حسام پور ۱۹ گرفتم .... بعضی از استاد ها واقعاْ بی جنبه ان . من خودم می دونستم اگه با این سر و وضعم برم سر کلاس بی برو برگرد . بیرونم می کنه ضایع می شم . البته تو از این نظر هم متفاوتی !! سرتو بگیر بالا . من به تو افتخار می کنم. روی این استاد بی جنبه ها رو کم کردی !!

اوه انگار مسوولهای دانشکده ی شما گلابی تر از دانشکده ی ما اند!
البته به استثنای خانم زارعی!

جالب انگیز ناک بود حالی بردیم
===================================
حاج شیخ ابول حمید چرند و پرندیانی روحی فدا (ره)

عجیبا غریبا...چه تابستونی!! وقتی اولاش اینه اخر هاش چی میخواد بشه؟؟!!!!!

پرومته 1384/06/24 ساعت 16:23 http://promete.blogsky.com

من هنز باورم نمی شه
مشروط شدی؟

باورت بشه لطفا!

مرجان 1384/06/24 ساعت 16:30

ممنون از محبتت از آشنائی با دیونه ها همیشه ذوق زده میشم!

دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید!

بد نبود.

خوب هم نبود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد