من همچنان از محنت دیگران بی غمم!


پست قبلیم انگار به خیلیا برخورده.

چیکار کنم..

به نظر میاد من از محنت دیگران بی غمم!

 

پ.ن۱: مبلغ این اکانت از اولین حقوق منه!

پ.ن2: من این پست رو قبل از اینکه بلاگ اسکای بره تو کما نوشته بودم واسه همین هم حتی نتونستم کامنتهای مربوط به اون رو بخونم تا... همین الان!

 

خانم صبرا نامی! چرا وقتی کامیرا به طعنه یا هر چیز دیگه ای عنوان تنها فرهنگسرای شهر ما رو به کار می بره براش دست می زنید اما چون من این لفظ رو به کار بردم باید از لحاظ دستوری کارشناسی بشه؟! من 3 سال عضو غدیر بودم! و زمانی هم که برای شرکت در کلاسهای فیلم نامه نویسی آوینی داشتم خودمو می کشتم (آخر کلاس تشکیل نشد!) و یا وقتی دو سال پیش در پایتخت در مسابقات داستان نویسی کشور بین اون همه آدم اول شدم و وقتی اسمم رو خوندند با پسوند ... از استان هرمزگان یا وقتی 3 سال پیاپی حداقل در مسابقات فرهنگی داستان نویسی ناحیه اول شدم... متاسفانه وبلاگی نداشتم که برام چنین کامنتی بذاری و اینقدر راحت و ندیده و نشناخته منو به بی فرهنگی و کسی که از فرهنگ چیزی نمی دونه متهم کنی! فکر کنم هر افتخاری رو نباید جار زد!

در ضمن گفته بودی اینجا دانشگاه نیست که... باید بدونی من اونقدر از خبرای دانشگاهم خبردارم که به خاطر عوض شدن تاریخ یکی از دروس اختصاصیم غیبت کردم و ... صفر... مشروط!!! حالا باز باور نکن!

 

 آقای امیر! من اجازه دارم هرجور دوست دارم فکر کنم و شما هم اجازه دارید هر جور دلتون می خواد کامنت بذارید!

 

آقای سیاورشان! مرسی که لذت بردی و مرسی که مرا محکوم به دهه ی هفتادی کردی! شما می گویید دوران اعتراض خیابانی به سر آمده و دوستانتان می گویند ما شخصا اعتراض کردیم! کدامتان را باور کنم؟! از خلیج فارس گفتی و مرا به یاد پست عجیبت در وصف خلیج عربی انداختی!

اگه بلاگرای بندری به فکر نیستند پس این جلسه ی اضطراری واسه چیه؟! عامل اصلیش چی بوده؟ انگیزه و همت خودتون نبوده که اونا رو مجبور به عقب نشینی کرده؟

به این جمله ام ایمان راسخ دارم اما اگر شما هم ایمان داشتی بهتر نبود حداقل در وبلاگت سه نقطه برای تایید حرفم می گذاشتید؟ حتما باید خلاف جریان آب شنا کرد؟ برای جلب توجه باید متفاوت بود؟! در ضمن افتتاح فرهنگسرای اینترنتی تان هم مبارک باشد... هم مبارک شما هم مبارک دختر یا پسرهای محله ی کمربندی یا دوهزار یا هر جای دیگر که الان فقط می دانند دیگر فرهنگسرایی به نام آوینی وجود ندارد تا مثل سابق به آن دلخوش باشند و شبهای دوشنبه و چهارشنبه ی شان را در جلسات نقد و بررسی شعر باشند... افتتاح نت آوینی را به همه ی فرهنگ دوستان بی بضاعتی که از اینترنت فقط نوشتنش را می دانند هم تبریک بگو لطفا!

 

آقای بی نام! جسارت داشته باش و حداقل از این یکی نترس!

 

خانم مریم! گفته بودی نمیشه پشت مانیتور نشست و قضاوت کرد! من درباره ی مسائل هسته ای ایران قضاوت نکردم! درباره ی جنگ آمریکا و عراق هم چیزی نگفتم! شما پشت مانیتورهایتان چیزهایی گفتید و من از همینجا برای روشن شدن ذهن خودم چیزهایی گفتم... کداممان اشتباه می کنیم؟ کدام با کدام برابرتریم؟!

 

پ.ن3: تو عمرم پی نوشت به این طول و درازی ننوشته بودم!


پ.ن۴: 

کی گفته من می خوام به هر قیمتی متفاوت باشم؟!

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر

سلام چطوری خوبی من زیاد شهرستانتون نمی شناسم اگر می توانی در موردش بنویس و در ضمن از این که به وبلاگم آمدی متشکر بازم بیا برای عشق جنها

زدی تو جاده خاکی...
من یکی عمرا به تو دیگه التماس کنم برای ترجمه ..به همین خیال باش..(خودت گفتی زیاد پسرونه ایی)
خدایش خیلی حرف زدی..
نویسنده هم بودی من نمیدونستم...!

******************چشمان محزون****************

سلام . دوست عزیز . چرا این قدر بر افروخته اید ؟ بابا دنیا ارزش این رو نداره که آدم عضو مافیا باشه یا نباشه . ولی ما نه مافیایی داریم و نه هیچ سازمان دیگه ای . شما ها خودتون ما ور مافیا می بینید . مطمئنآ اگر کسی با جمعی همخونی داشته باشه حتی ۲۰ در صد راحت می تونه باهاشون کنار بیاد . ولی نمی دونم چرا شما دوست دارید فقط قاطی کنید .

امیر 1384/05/23 ساعت 11:36 http://kargahhonar.blogsky.com

سلام . همش سعی میکنی یه چیزی رو به دیگران ثابت کنی . اما اون چیه ؟ گاهی برای متفاوت بودن میشه ساز مخالف هم زد . اینجوری هم میشه انگشت نما شد . این سابقه طول و درازی که در مورد فرهنگی بودن توی این پست نوشته شده بود با پست قبلی که نظرات مخالف رو به خودش جلب کرد خیلی تفاوت داره . به هر حال اونایی که چیزی گفتند و کاری کردند حتما دغدغه ای دارن . این مثل یه مبارزه بود .

پردیس 1384/05/23 ساعت 13:03 http://version.blogsky.com

سلام
نمیدونم دقیقا دعواتون سر چیه؟ ولی به هرحال با این قسمت از حرفای تو که باید به جای نشستن تو خونه و دست رو دست گذاشتن وارد میدون مبارزه شد...به شدت موافقم. اگه همتون با هم رفته بودین اعتراض کرده بودین یا حتی تحصن شاید هنوز فرهنگسرا سر جاش بود...
به امید اتحاد و سعی برای اینکه لااقل حرفای طرف مقابل رو بشنویم و روش فکر کنیم!!!

نمیگم حق با توئه چون دلم نمی خواد یه طرفه برم پیش قاضی....
اما میتونم بگم حق با امثال توئه...
با همه کسایی که شبای دوشنبه و چهارشنبه رو پای جلسات بررسی و نقد شعر میگذروندند...
حتی اگه تو مسابقه داستان نویسی اول نشده بودند...
راستی...
در مورد متفاوت بودن...
پائلو کوئلیو میگه....
خطر متفاوت بودن را بپذیرید...اما بیاموزید بدون جلب توجه متفاوت باشید....
اینم واسه اون کسایی که میخواستن متفاوت باشن...!

مهرداد 1384/05/23 ساعت 16:14 http://mohagh.blogspot.com

سلام دوست عزیز!
من هم در مورد این قضیه نوشتم و باید بگویم هیچ امیدی نداشتم که نتیجه‌ای داشته باشد. راست‌اش از وبلاگ نباید انتظار نتیجه داشت و اصلا دنیا دیگر دنیای نتیجه‌گیری نیست. نه که حرکت هم مهم باشد نه! فقط کمی برای دل خودمان است که بد نیست. به هر حال خیلی به دل نگیر.
موفق باشی.

امیر 1384/05/24 ساعت 00:16 http://khate-kaj.blogsky.com

مثل اینکه این چند روز که نبودم اینجا کلی خبرا بوده ها؟؟؟؟؟
موفق باشی...
بازم بهت سر می زنم ....
مرسی

[ بدون نام ] 1384/05/24 ساعت 10:51

سلام عزیز وب سایت جالبی داری موفق باشی یه سری هم به من بزن در پناه حق

آدرس ندادی میگی سر بزن؟!

خب من !! مثل اینکه تو دقیقا موضوع رو وارونه فهمیدی ... من به تو نگفتم بی فرهنگ و هیچ وقت دیگه هم نمی گم . چون اصلا آدم بی فرهنگ نداریم . هرکسی فرهنگ خودشو داره . من گفتم کی اینهمه چیز رو به تو گفته . مهم ترین چیزی که برای من سؤاله اینه که تو داری با کی مخالفت می کنی با من ؟ با بلاگر های بندرعباس ؟ با اونایی که اون دخمه رو خراب کردن ؟ نه ! من عزیز !!! تو نمی دونی داری با چی مخالفت می کنی . تو فقط مخالفت می کنی و به جای اینکه آوانگارد بشی ؛ کامنت هاتو زیاد می کنی ... البته به زعم من اینم ۱ جور خیانته ... برگردیم سر حرف خودمون . فرض اینکه تو داری منو محکوم می کنی . خب ! من چرا محکومم ؟ چون فریاد می زنم ؟ و چون تو نمی زنی باید منو محکوم کنی ؟ من از تو درخواست کردم . همین ... حالا تو در مقابل چی جبهه گرفتی ؟ البته اگه بی انصاف باشم می گم اسم وبلاگت مناسبه . کجای وبلاگ من مقام های برتر کشوریم رو دیدی ؟ مگه من افتخاراتم رو توی بوق کردم . که منو محکوم می کنی ؟ اصلا مگه قراره ما رتبه های کشوریمو نو بر بشمریم ؟ البته فکر می کنم منظور تو همین بود و فقط دنبال ۱ پست مناسب می گشتی . حالا دیگه دست بردار !!! اون جایزه برتر کشوری اسم نداشت ؟ نکنه منظورت مسابقات دانش اموزیه ؟ اگه نیست چرا ما چیزی نشنیدیم ؟ من چیزی از تو نخوندم وبهم حق بده که اینطور قضاوت کنم . به جای پست هایی که اصلا قابل تآمل نیست . داستان هاتو بذار . به جای این اسم لعنتی که دوباره آدمو یاد اون دانشگاه لعنتی میندازه اسمی بذار که ۱ سنخیتی با روحیه داستان نویست داشته باشه . کی گفته اینترنت جای لمپن شدنه ؟ خودت باش ! بذار تو به وجود من افتخار کنم . ( حق داشتم طولانیش کنم . والبته اینا فقط نظر های شخصی منه‌)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد