روزی روزگاری بندرعباس!


این روزها بلاگرهای بندر از خواب خرگوشی پریدن بدفرم...

تند تند آپ می کنند. عکس میذارن، فراخوان میدن، مسابقه میذارن، به این و اون فحش فرهنگی میدن، خلاصه از بیکاری در اومدن. جریان اینه که دارن تنها فرهنگسرای شهر ما رو به خاطر مجاورت با یک امامزاده به منظور گسترش صحن امامزاده خراب می کنند.

تا اینجاش هیچی... این وسط بلاگرهای بندری مثل اینکه خیلی عصبانی شدن از این موضوع. واسه همین هم روزی دو بار آپ می کنند و شروع می کنند به دادن انواع و اقسام اتهام ها به شهرداری و سازمان اوقاف و...

بعد یه مسابقه ی اینترنتی میذارن و از همه می خوان توش شرکت کنند تا مشت محکمی باشه بر دهان شهرداری و به طور کلی بدخواه مدخواه ها!

حالا هم یکی یکی دارن شاکی میشن که چرا من راجع به این موضوع ککم هم نمی گزه!

دلخوریها تموم شد و در عرض کمتر از یک هفته فرهنگسرا به نحو احسن با خاک یکسان شد... من نه کاری به مدیریت شهرسازی دارم نه چیز دیگه ای. درسته از این موضوع ناراحتم اما خیلی چیزای دیگه هم هست.

بلاگرهای عزیز!

اگه این مسئله واقعا آرامش رو از شما گرفته چرا یه تکونی به خودتون ندادین از پای مانیتور LG تون پا شین. شال و کلاه کنین برین شهرداری و فقط بپرسید: چرا؟!

کدوم یکی از شما بلاگرهای بومی عزیز فقط به جای راپورت دادن در وبلاگهاتون و جولان دادن روی شعارهای کهنه ی سیاسی همت کردین و به نشانه ی اعتراض و حتی یه حرکت نمادین شخصا به سازمان اوقاف یا حتی شهرداری رفتید تا حرف دلتون رو بزنین؟!

همه تون پشت پس زمینه های رنگی و متحرک قایم شدین و فقط (خیلی معذرت می خوام!) بلدین به این و اون بد و بیراه بگین تا شاید دلتون خنک شه...

وقتی اون مسابقه رو تو وبلاگ سیاورشان دیدم خشکم زد. این نهایت دشمنی با فرهنگسرا بود که تو خونه هاتون بشینین و واسه ش دل بسوزونین و برای خاکسپاریش مراسم بگیرین و مسابقه بذارین.

الان دیگه فرهنگسرایی وجود نداره! تنها فرهنگسرای این شهر شب زده به خاک سپرده شد و شما که اینقدر ادعاتون میشه تنها کاری که براش کردین برگزاری یه مسابقه بود که شاید هنوز هم کسی ازش خبر نداشته باش... البته زیاد هم مهم نیست. چون دیگه فرهنگسرایی وجود نداره!

 

نظرات 15 + ارسال نظر
آوا 1384/05/16 ساعت 23:21 http://www.nesfe.blogsky.com

*همه چیز از یاد آدم میره مگه یادش که همیشه یادته*
سلام ... وبلاگ زیبایی داری و زیبا هم می نویسی ... اگه دوست داشتی به هم سر بزن... موفق باشی..

سلام دوست خوب . بعد از ۲ سال استمرار در عشق به اطف خدا از ناممکن ممکن ساختیم و با مریم به طور رسمی شب میلاد امام محمد باقر (ع) نامزد شدیم !‌خدا رو شکر! انشالله روز میلاد حضرت علی هم عقد ماست تشریف بیارید در خدمتیم ها! بچه ها بیشتر از همیشه برا خوشبختبمون دعا کنید .

پرومته 1384/05/17 ساعت 03:57

نامزدی رفقا مبارک اولا
دوم اینکه مدل جدید بود حال کردیم
سوم اینکه اصلا به من چه کی چی گفته من با نامزدی کار ندارم اما در باره فرهنگسرا زیاد خودشو ناراحت نمیکنیم تو هم نگران ما نباش ما همه خوبیم مانیتودمون هم LG نیست
فعلا bye

چه میشه گفت؟

امیر 1384/05/18 ساعت 03:36 http://kargahhonar.blogsky.com

سلام خسته نباشی دوست نکته سنج من . به هرکی هر چی دلت خواست گفتی و رفتی ؟ خیلی راحت همه کس و همه چیزو زیر سوال بردی . فکر نمیکنم زیاد اهل فرهنگ و هنر باشید آخه ما اینجا تو بندرعباس یه فرهنگسرای دیگه هم داریم که تازه تاسیسه و خیلی هم روش حساب میکنیم . شما اجازه ندارید اینجوری قضاوت کنید و بلاگرهای استان رو به این نحو مورد الطاف صمیمانه خودتون قرار بدید . اونا حداقل براشون مهم بوده که نشستن و راجع بهش فکر کردن و یه جوری مسئله رو عنوان کردن تا شما رو هم وادار کنن که در این لحظه بشینی فکر کنی و همین مطلبو بنویسی . پس دوستان من تا حدودی موفق هم بودن حداقلش اینه که در مورد شما موفق بودن و شما رو وادار کردن که درمورد قضیه فرهنگسرای آوینی قلم بزنی . ضمنا دوست من مگه شما از وجود یه فرهنگسرای دیگه استان خبر نداری ؟ فرهنگسرای طوبی رو میگم . چهارراه آیت الله غفاری برید ببینید واجبه . پیروز باشی

هی من عزیز !! خیلی تند می ری بدون اینکه چیزی بدونی ...تو اینهمه چیزو از کجا فهمیدی ؟ مثلا از کجا فهمیدی ما نه به شهرداری رفتیم ونه به اوقاف ؟ از کجا فهمیدی بندرعباس فقط یک فرهنگسرا داره ؟ از کجا فهمیدی ما فقط تو خونه هامون پای کامپیوتر هامون نشستیم ؟ اینجا دانشگاه نیست که هر خبری بشه تو بفهمی ... اینجا ۱ شهره و تا دغدغه ۱ چیزی رو نداشته باشی چیزی در موردش نمی فهمی وهیچ کس هم به تو اجازه نمی ده در این مورد بدون اطلاع هر حرفی دلت خواست بزنی .. اعتراض ما نه تنها به اداره ارشاد واوقاف رسیده که به شورای شهر هم رفته و ۱ جلسه فوری با حضور روسای هر ۳ اداره در اونجا تشکیل شده ... بندرعباس ۳ فرهنگسرا داشت : آوینی ؛ طوبی ؛ الغدیر که الان فرهنگسرای طوبی فعاله وما هر هفته جلسهتمون رو در اونجا برگزار می کنیم وهمین الان۱نمایشگاه عکس پرتره در اونجا برگزاره ....فقط بروز نکن ! خودتم بروز باش ...

بدون اینکه چیزی بدونم؟! خنده داره! من هیچ وقت هیچی نمیگم و تو هر وقت میای اینجا میگی تند نرو!

سلام ....از متنت لذت بردم ....خیلی راحت و روان بود .....خلاصه بگویم دوست عزیزم قضیه نشریه جئوگرافیک ( درست نوشتم ؟)را به خاطر داری؟... وبلاگنویسان ایران بدون اینکه بدانند دفتر این نشریه در کدام شهر و کدام کشور است موفق شدند از پشت مانیتور های ال جی به هدف خود برسند و ان نشریه به خاطر کار اشتباهش ( قضیه خلیج العربیه) از همه عذر خواهی کرد ......چون خواستند و باهم بودند و چندین و چند مساله دیگر که با همین اعتراض های اینتر نتی به انجام رسید ...مثل دهه هفتاد و هشتاد که اعتراض در ترانه نمود می یافت ...دیگر دوران اعتراض های خیابانی به پایان رسیده ....شاید همه ما می دانستیم که نمی توانیم جلوی تخریب فرهنگسرا را بگیریم ولی خواستیم با هم باشیم خواستیم در حد توان و امکانات خودمان حرف و به قول صبرا فریاد بزنیم و ... خواستیم یک فرهنگسرای دیگر به جای آن بسازیم . یک فرهنگسرا در دنیای نت ...یک نماینده فرهنگی قوی برای هرمزگان ... مطمئن هستم ما روزی بهترین خواهیم بود ....ارمغان رئوف فقط یک خواست قلبی و شخصی بود که هیچ اجبار و توقعی هم در ان نبود . بری من هیچ مهم نیست که همه از وجود این مسابقه بی اطلاع بودند ....این برای من مهم است که خیلی ها با شنیدن این مطلب با فضای وبلاگ و امکانات وسیع آن آشنا شدند ...نمی دانم چقدر به این جمله ای که خودتان برایم نوشته بودید اعتقاد دارید ؛

من [email | web]


اگه بلاگرای بندری به فکر نیستند پس این جلسه ی اضطراری واسه چیه؟! عاما اصلیش چی بوده؟ انگیزه و همت خودتون نبوده که اونا رو مجبور به عقب نشینی کرده؟


پنج شنبه 13 مرداد 1384 در ساعت 03:19am


و چند نکته در نوشته شما بود که من چیزی از ان نفهمیدم .... خواب خرگوشی ...یکی یکی دارن شاکی میشن ....اتهام ها به شهرداری و سازمان اوقاف ....بلدین به این و اون بد و بیراه بگین ....دشمنی با فرهنگسرا ....شما که اینقدر ادعاتون میشه ......

من خودم هم چندان از خلاصه نویسی خوشم نمی اید ولی با تمام سختی اش اینها را نوشتم اگر نیاز به توضیح بیشتری بود بگو تا باز هم برایت بنویسم ....

خوشحالم که شما هم به ما پیوستید .. ....هرچند ناخواسته ....هرچند کمی .....

در مورد بند اخر نوشته شما یک جمله نقل قول می کنم که دوستی گفت ...بودن به از نبودن آنهم در این برهوت هرمزگان ....
بیائید باشیم ....

اتفاقا پست تو رو هم درباره ی خلیج عربی خوب به یاد دارم!

سلام پردیس خوبی ؟ یه سوال داشتم من اومدم منت کشی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!
همچنان بدون فکر داری حرف میزنیها !!

منت کشی هم قبول می کنم... ولی بدون فکر حرف نمی زنم.

اینقدر حرص نخور برات خوب نیست..
این نشد یکی دیگه...
خوبه این چیزا توی این مملکت ... به وفور یافت میشه ...
راستی ..
من چی کارت کردم که بامن اینجوری می کنی؟؟!! ها..
***********چشمان محزون**********************

دعوت وبلاگ نویسان برای حمایت از گنجی
اپوزیسیون وبلاگ نویسان، از همه دوستان وبلاگ نویس دعوت می نماید که برای حمایت از لیدر مبارزات سیاسی ایران، به طور همزمان در روز بیستم مرداد ماه در وبلاگ های خود تیتر مذکور را منعکس نمایند:
{وبلاگ نویسان ایران خواهان آزادی اکبر گنجی و حمایت از خانواده وی هستند}
و برای حمایت از هموطنان کرد نیز تیتر زیر را برای 27 مرداد ماه فراموش نکنند:
{وبلاگ نویسان ایران از هر قومیت و آیینی، حمایت خویش را از هموطنان کرد اعلام می دارند}
و تا آن روز با فرستادن ایمیل برای دیگر وبلاگ نویسان ایران، آنها را از اقدام خویش مطلع نموده و همچنین ایمیلهای خویش را در همین زمینه به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل ارسال نمایند:
ngochr@ohchr.org
پیروز و سربلند باشید

برو بابا تو هم دلت خوشه ها!

[ بدون نام ] 1384/05/19 ساعت 13:05

سلام خوبی .فکر می کنی وقتی اقای رییس اداره اوقاف صبح به اداره میاد اولین چیزی رو که مطالعه می کنه چیه؟پرینت تمام وبلاگهی بندر رو.تازه این حرکت بچه ها باعث شده که از تهران به اداره اوقاف فشار بیارن تا علیه این وبلاگ ها اقامه دعوی بکنه و کار رو به دادگاه بکشونه.بچه وبلاگ نویسبندر شاید از پای مانیتور ۱۷ پا نشن ولی از همون جا کاری میکنند که اداره اوقاف به خاطر این کارش تحت فشار باشه.در ضمن ما سعی میکنیم آدمای انتقاد پذیری باشیم.خوش باشی.به دلیل مسایلی نمی تونم اسمم رو بنویسم ولی من رو میشناسی

مریم 1384/05/19 ساعت 18:46 http://tardeed.blogspot.com

درسته که نمی‌شه پشت مانیتور نشست و تز داد. نمی‌شه با یه متن یه صفحه‌ای خیالت از بابت فرهنگ و هنر و ... راحت بشه و بگی من مبارزه می‌کنم. ولی این هم یه قدم کوچولواه. گیریم تقریبا بی تاثیر یا با تاثیر کم ولی قبول نداری که بودنش به‌تر از نبودنشه؟ اگه صدامون به گوش مسوولین و... نمی‌رسه( در خیلی از موارد هم می‌رسه) خودمون که می‌شنویم.
راستی گفتی نمی‌شه پشت مانیتور نشست و فقط حرف زد یعنی قبول داری که نمی‌شه پشت مانیتور نشست و فقط قضاوت کرد.

واقعا کی جوابگوئه؟!!!

من با این جمله موافقم، بودن به از نبودن. اون هم در این برهوت هرمزگان... تند نرو عزیز. با ما باش ! لینک شما اضافه شد...

نگاه تو بر در است با یاد پنجره باز رو بباغ، هوای تازه، خورشید تابان، پرنده ی خوانای عاشق بر همیشگی سبزی شاخه سرو. نگاه تو بزندگی بجامانده در چشم رفیقان عشق، شکوفانی سرخ نسترن تابستان منگوله های میوه مهرگان باغبان دانه جو در خاک خوب اندیشه و بازوی کار بهار. نگاه تو از زندگی گذرد- با عبور از اعصار به کویر و کوهسار. نگاه تو نگاه تاریخ است ادامه وجدان مزدک و بابک، حلاج و عشقی، در شعر سعید گلسرخی و مختاری. تو در نگاه کودک امروز نگرانی دیرین امروز، وعده روشنی فردا، در آسمان شفاف هدیه داری. نگاه تو زنده است- در پرواز باز پشتک کامل کبوتر در نیلی آسمان شنای خیس ماهیان رود ورود دریا، اندیشه مرور دیروز انسان فردا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد